چنان فشرده شب تیره پا که پنداری هزار سال بدین حال باز می ماند به هیچ گوشه ای از چارسوی این مرداب خروس ایه آرامشی نمی خواند چه انتظار سیاهی سپیده می داند ؟ فریدون مشیری