دسته ها
زيـر عشقت می زنی تا از خـــودت دورم كنی
شعـــر طغيان می كنم وقتی كه مجبورم كنی
يا بيــــا عطــــر لباست را كه جـــــــا مانده ببر
يا مــــوفق می شوی بانــــوی من كورم كنی
من همان دست خرابم،آس دل پيش تو است
حاكم بـــــازی بلد! بايد خـــــــودت جورم كنی
نيمـــه تـــاريك شب های زمينــــم را بگيـر
تنــــد تر دور تو می گــــردم پر از نـورم كنی
بذرها درخاك تو هی سيب و گندم می شوند
آنقــــدر در خاك می مــــانم كه انگـورم كنی
اولین نفری باشید که پسند می کنید.