ĦѦღi∂ɛн
از on 9 اردیبهشت, 1397
92 views
زيـر عشقت می زنی تا از خـــودت دورم كنی
شعـــر طغيان می كنم وقتی كه مجبورم كنی
يا بيــــا عطــــر لباست را كه جـــــــا مانده ببر
يا مــــوفق می شوی بانــــوی من كورم كنی
من همان دست خرابم،آس دل پيش تو است
حاكم بـــــازی بلد! بايد خـــــــودت جورم كنی
نيمـــه تـــاريك شب های زمينــــم را بگيـر
تنــــد تر دور تو می گــــردم پر از نـورم كنی
بذرها درخاك تو هی سيب و گندم می شوند
آنقــــدر در خاك می مــــانم كه انگـورم كنی
اولین نفری باشید که پسند می کنید.