( zahra (sanaz rahimi
از on 4 خرداد, 1397
175 views
یکی از جانبازان شیمیایی تعریف میکرد وقتی از جبهه برا مرخصی برگشتم راننده تاکسی از من کرایه دو برابر گرفت چون لباسهام خاکی بود و پول کارواش رو هم ازم گرفت. .
یک روز هم داخل تاکسی تو اتوبان بخاطر بیماری شیمیایم حالت تهوع داشتم راننده نگه داشت تا کنار اتوبان استفراغ کنم و وقتی برگشتم راننده حرکت کرد و گفت ماشینم کثیف نشه موندم کنار اتوبان...
.
وقتی برا درمان رفتم ایتالیا تو بیمارستان شهر رم بستری بودم فامیل پرستار مالدینی بود اولش فکر کردم تشابه اسمی هست ولی بعد که پرسیدم فهمیدم واقعا خواهر پایولو مالدینی فوتبالیست اسطوره ای ایتالیاست...
.
ازش خواستم که یه عکس یادگاری از برادرش بهم بده و اون قول داد که فردا صبح میده ولی صبح که از خواب بیدار شدم دیدم پایولو مالدینی با یه دسته گل دو ساعتی میشد بالا سرم نشسته و بیدارم نکرده بود تا خودم بیدار شم ...
.
شب خواهرش بهش زنگ زده بود و گفته بود که یک جانباز ایرانی عکس یادگاری از تو میخواد و اون مسیر ششصد کیلومتری میلان تا رم رو شبانه اومده بود تا یه عکس یادگاری واقعی با یه جانباز کشور بیگانه بندازه و از اون تجلیل کنه ...
• واقعا انسانیت محدود به دین و ﻣﺬﻫﺐ ﻧﻴﺴﺖ...
پسند کردم (3)
Loading...
4
ĦѦღi∂ɛн
لایک
1
1
5 خرداد, 1397
( zahra (sanaz rahimi
ممنونم دوستان
5 خرداد, 1397