mehran [مدیرداخلی]
on 9 اسفند, 1397
11 views
#باران پاییزی من....
دیشب تو ندانی که چه حالی داشتم.
پلک بر هم نشد و حال و هوایی داشتم.
خواب از چشم گریخت و ره دلدار گرفت.
از من خسته دلم سراغ دلدار گرفت.
بر در خانه او رفت رساند حالی.
تا که شاید دل او نرم شود بر حالی.
از قضا یار نبود در خانه.
رفته بر دشت بلا بر در آن یک خانه.
دل ما رفت به هر جا دل دلدار نبود.
تا رسید دشت بلا یار نبود.
دشت آن لاله سرخ که شد از یار جدا.
همچو گلبرگ شقایق که شد از ساقه جدا.
............ .............. ............... ................. Mehran.
کلمات کلیدی: باران
Dimension: 239 x 400
سایز فایل: 98.24 Kb
پسند کردم (7)
Loading...
8