غزلی ساختم از وزن النگوهایت
به پریشان شدن قسمتی از موهایت
غزلی ساختم از شیوه شهرآشوبیت
برگرفته شده از قصه ابروهایت
حس خوب غزلم را به چه تشبیه کنم
جز به احساس بغل کردن بازوهایت
آنقدر واژه برای غزلم داد به من
کوچه باغی که مرا برد به گردوهایت
بی تو آرامش این شعر به هم می ریزد
ای به قربان سکوت سر زانوهایت
موج دریای تنت وقت سراسیمه شدن
دلبری می کند از جمله جاشوهایت
کودکی هستم و در حسرت چشم عسلیت
می رود دست لبم تا لب کندوهایت
اینکه آبادی ما آب وهوایش عالیست
ماجراییست که افتاده به شب بوهایت...!!
In Album: امیر طاها {ناظر سایت}'s Timeline Photos
Dimension:
768 x 768
سایز فایل:
197.08 Kb