ad
امیر طاها {ناظر سایت}
2 views
دیشب که بیاد رخ زیبای تو بودم
در وصف رخت یک غزل ناب سرودم
آماده شدم بهر نمازم که به ناگاه
یاد تو رسید و تو شدی بود و نبودم
هنگام اقامه لبت آمد به خیالم
یک بوسه از آن کنج لب لعل ربودم
هم رفت نماز از کف و هم مست نگشتم
از هر دو طرف بوسه ضرر بود نه سودم
بین دو نمازم غزلی فاصله افتاد
با چشم و لبت بود همه گفت و شنودم
در رکعت دوّم مثلاً سخت گرفتم
از چشم تو گفتم عوض ذکر سجودم
خون کرده دلم را غم چشمان سیاهت
بنگر که ببینی چه سیاه و چه کبودم
یک تیر ز مژگان بلند تو رها شد
صاف آمد و بنشست در اعماق وجودم
میترسم از آن روز که با غیر نشینی ...
تقصیر خودم نیست که اینگونه حسودم...!!
Dimension: 469 x 509
سایز فایل: 28.67 Kb
پسند کردم (5)
Loading...
6
mehdi_sheydai
1
1
16 تیر, 1398
امیر طاها {ناظر سایت}
تکیو وری وری ماچ اونم وری وری زیاد خخخخ مخلصات داش مهدی گل ...!
1
1
16 تیر, 1398
mehdi_sheydai
1
1
16 تیر, 1398
ققنوس
19 تیر, 1398