ROYA
on 22 تیر, 1398
97 views
خواستم خیابانی بکشم
که در آن
گیسوان زنان سرزمین‌ام با باد
می رقصید
پلیس قانون آورد و نگذاشت
خواستم خانه ای بکشم
که در آنجا ارزش زن و اشیاء یکسان نبود شیخ کتاب کهنه اش را آورد و نگذاشت
خواستم مدرسه ای بکشم
کوچه ای
باغی
اتاقی
کنجی که برای زن قفس نباشد
یکی یکی آمدند
شرف با اسلحه
ناموس با خنجر
و سنن کهن با چاقو
تو ای زن محبوس سرزمین من!
در لابلای کدام کتاب؟
کدام قانون
کدام تبصره
در پی یافتن آزادی و عدالتی؟
به خیابان بیا و آنجا را تصاحب کن!
با قدمهایت به لرزه در آور
زمینی را که از آن تو نیست
و فریاد کن
هر آنچه را که لحظه به لحظه
در کنج کنج این سرزمین
از تو سلب میکنند
به خیابان بیا!
به خیابان بیا و آنجا را تصاحب کن!
Dimension: 480 x 457
سایز فایل: 54.51 Kb
پسند کردم (6)
Loading...
محشر (1)
Loading...
8
❤ MOZHGAN❤ [مدیر  کل شبکه]
لایکککککککککککک2b50.png2b50.png
22 تیر, 1398
امیر طاها {ناظر سایت}
هی دریغ از زندگانی ...عمر ما گذشت در شعر خوانی ...عالی بود ولی افسوس که او هرگز نگاهم را ، کلامم را ، تلاشم را و خون بجوش آمده در رگهایم را نمی بیند ؛ نمی فهمد ؛ نمی خواهد که بفهمد...!
22 تیر, 1398