عشق تو درسینه ی این بینوا افتاده بود
چون مریضی که کناری بی دوا افتاده بود
من مثال سوتکی غمگین کنار ِپنجره....
بُغض روی بغض ،امّا بی صدا افتاده بود
ناگهانی چشمهایَم ،برق ِچشمَت را گرفت
اتفاقی که نباید ، بی هوا افتاده بود.
من شُدم درگیر دام ِ چشمهای نافذَت...
وای از صیدی که گیر بی خُدا افتاده بود
سهم من از عشق ،هجران بود ُو فال قهوه ام
داخل فنجان به نام بی وفا افتاده بود..
Dimension: 425 x 637
سایز فایل: 51.72 Kb
اولین نفری باشید که پسند می کنید.