پدری قبل از مرگ خود به پسرش گفت: این ساعت از پدربزرگت به من رسیده است و بیش از 200 سال قدمت دارد. قبل از این که آن را به تو بدهم به مغازه ساعتفروشی در اولین خیابان برو و به فروشنده بگو میخواهم این ساعت بفروشم، قیمت پیشنهادی او را به من بگو. پسر پس از دقایقی نزد پدر خود بازگشت و گفت فروشنده ساعت فروشی 5 دلار بابت این ساعت پرداخت میکند چون بسیار قدیمی است و خط و خش فراوان دارد. پدر آنگاه از پسر خواست تا به یک کافیشاپ برود. پسر به کافیشاپ رفت و پیش پدر بازگشت به او گفت کمترین قیمت یک کافی 5 دلار بود.سپس پدر به پسر گفت: به موزه برو و این ساعت به آنها نشان بده. پسر به موزه رفت و با خوشحالی بازگشت. به پدر خود گفت: آنها یک میلیون دلار بابت این ساعت حاضرند پرداخت کنند. پدر گفت: میخواستم به تو نشان دهم که مکان مناسب ارزشها، ارزش شما را به درستی نشان میدهد، خودت را هیچگاه در مکان نامناسب قرار نده و نگذار مانند یک آشغال با تو برخورد کنند. خودتو در جایی قرار نده که مناسب تو نیست. خود را ارزشمند بدان.
Dimension:
1024 x 1024
سایز فایل:
71.31 Kb