کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی می کرد...
ندا آمد : بر در خانه ام بیا...
آنقدر بر در بکوب تا در را به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم
در بسته ای ندیدم ...
هر چه بود باز بود
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی
وگرنه من هیچ وقت درهای رحمتم
را به روی تو نبسته بودم
کوله بارم بر زمین و پیشانیم بر خاک افتاد
الهی وربی من لی غیروک
Dimension: 425 x 425
سایز فایل: 23.46 Kb
پسند کردم (2)
Loading...
2
ققنوس
❤️
23 دی, 1398