چند سالی بود ندیده بودمشعمر رفاقتمونبیست سال بود ولی خب زندگىهر کدوم از ما روپرت کرده بود یه جای دنیا..قبل از سلاماولین چیزی که گفت این بود:"دیدی بالاخره ترک کردم"امکان نداشتکسی که از پونزده سالگیجلوی چشم خودمروزی دو بسته سیگار می کشید حالا انقدر راحت از ترک کردن بگه...خندیدم و گفتمتوقع نداری که باور کنم؟!گفت باور کن، یه شب به خودم اومدمو دیدم انقدر سرفه هام شدید شدهکه دیگه بدنم نمی کشهآخرین نخ رو کشیدمو بوسیدمش گذاشتم کنار!!به همین راحتی...وسط حرفامون سراغ کسی رو گرفتکه دیگه تو زندگیم نبودگفتم بالاخره تموم شد..!!یه اخم کرد و گفت:توقع نداری که باور کنم؟!گفتم باور کنیه شب به خودم اومدم و دیدمدیگه مغزم نمی کشهدیگه نمی تونم جایی بمونمکه جایی برام نیست...هر چی خاطره بود رو بوسیدم و گذاشتم کنار!!به همین راحتی..ولیعصر رو قدم می زدیمو حرف نمی زدیم.اولین دکه ای که دید رفت و سیگار خریدشروع کرد سیگار کشیدن..نگاش کردمو گفتم اینطوری ترک کردی؟!نگام کرد و گفت"هیچ آدمی کامل ترک نمی کنه" خود توتمام خاطراتش رو ترک کردی؟!خندیدم و گفتم بیخیالسیگارت رو بکش!!
Dimension:
755 x 450
سایز فایل:
246.63 Kb