amirhosein [کاربر نقره ای]
on 18 فروردین, 1399
3 views
دیشب درونم شاعری بیچاره جان میداد
از خون دیده این غزل را آب و نان میداد
بر دوش خوابم وزنه ای از جنس یک کابوس
سگهای هار باورم را استخوان میداد
هی پتک میزد توی ذهنم منطقی وحشی
هی نعره میزد چنگ و دندان را نشان میداد
صبحی دگر شد زندگی در خواب و رویاها
ای کاش میشد دست کم دستی تکان میداد
یک معذرت خواهی به اشعارم بدهکارم
وقتی که چشمم وعده ها از آسمان میداد
دیشب دوباره عطر احساسی نجیبانه
هی میکشیدم سمت گلدانی که جان میداد
Dimension: 750 x 750
سایز فایل: 80.27 Kb
پسند کردم (5)
Loading...
محشر (1)
Loading...
6
mehdi_sheydai
la1
1
1
18 فروردین, 1399