از وقتی رفتی،محله هوای بودنت رو کم داره،از جلوی بقالی آمیرزا که رد میشم...یاد قد وبالای مردونت میفتم و برات غش میکنم!!همیشه همین سر وایمیستادی و منتظرِ چشمام بودی!!دلم برایِ تپش های قلبت و سرخ شدن روت تنگ شده...پس کی تموم میشه این سربازی لعنتی؟اگه قرار به مرد شدن بود،تا حالا مرد شدی دیگه...این همه دوری، مرد که هیچ،ازت کوه ساخته!برگرد که شونه هام و اماده کردم برای یک عمر تکه دادن به این کوه...دلبرِ راه دورم،عجیب دلتنگت هستموهرشب روسری که برام سوغاتی آوردیوبو میکنم...انگار دستات و لابه لای این تیکه پارچه جا گذاشتی که با بو کردنش حالم جا میاد و لبخند به لبام میشینه!تو که نیستی هر شب،شب یلداستوکسی نیست که قربون صدقه ی چشای پف کردم بره و بگه امشب که خوابیدی،فردا زودتر بلند شو...اخه، یکی اینجاست که تا هرصبح چشات و نبینه،رمق راه رفتن نداره...اصلا باید زودتر برگردی،مگه نگفتی هروقت اون پیرهن گل گلیت و خودت دوختی،من برمیگردم؛خیلی وقته که لباسم آمادست برای دلبری از یار!پس منتظرت هستم پشت و پناه...
In Album: 💎♣️ ℳムみSム ♣️💎's Timeline Photos
Dimension:
370 x 493
سایز فایل:
250.65 Kb