❤ MOZHGAN❤ [مدیر  کل شبکه]
4 views
#هرگز نمیر مادر
آشپزخانه عمارت قدیمی ما دو درب دارد یکی درب جلو و دیگری درب عقب امروز عصر رفتم که دربها را قفل کنم درب جلورا ازداخل قفل کردم درحالی که یادم نبود که درب عقب را هم ازبیرون قفل کردهام به مجرد فقل کردن متوجه شدم که موبیلم را با کلید ها توی تاق جا گذاشته‌ام حالا توی این آشپزخانه قدیمی ته ساختمان زندانی بودم و چند ساعتی باید صبر میکردم تا کسی برسد، بفکرم رسید که مادرنود ساله‌ام از قسمت شیشه که شکسته بود را صدا بزنم چند دفعه صدا زدم و گفتم بیا این جا هی میگفت توبیا اینجا بلاخره بلند شد و از اتاق با سرعت مورچه بیرون آمد بهش گفتم که برگردد و کلیدها را از روی میز برایم بیاورد گفت بسیار سنگین است نمیتوانم از من اصرار بلاخره کلید ها را برداشت و به سمت من آمد همش خدا خدا میکددم که کلید فقل را همراه خود آورده باشد که این طور بود نه برای کلید ها و آزادی از زندان بلکه برای اینکه علیرقم الزایمر صعیف هنوز توانست یک کار محوله را انجام دهد در پوست خود نمیکنجیدم هنوز هم میشه روی مامان حساب کرد که جونت را نجات بده . خدایا هزار هزار مرتبه شکرت
Dimension: 685 x 1024
سایز فایل: 137.02 Kb
پسند کردم (3)
Loading...
محشر (1)
Loading...
4
ققنوس
14 شهریور, 1399
فاطمیون
علای
15 شهریور, 1399