خلوت گه من...
من در این دیر بگشتم و حیران بشدم.
غافل از نعمت احسان مکرم بشدم.
دیشبی خواب به چشمان رفت.
روح من تا ملکوت و عرش اعلایم رفت.
دیده را باز نمودم و خودم را دیدم.
بین اغشار و همه مردم دنیا دیدم.
پادشاه و ملا.مرده شور .من همه را میدیدم.
متولول و فقیر هر دو به یکجا دیدم.
ناگهان در پس کرسی قضاوت خطابم فرمود.
ایزدم.خالق یکتا و عزیزم خطابم فرمود.
که چرا چنگ نبستی به ریسمان دلت؟
من نگفتم که منم خالق یکتای دلت؟
پس چه شد ان همه امید و نیایش به خلوص.
سر سجاده و محراب نیایش به خلوص.
عرق سرد نشست بر تن و از شرم سرافکنده شدم.
تو گذر از سر تقصیر که گنه وار شدم.
چون که بود خالق یکتا به احسان نامش .
................ّ......
دیگه نمیتونم ادامه بدم حالم خوب نیست ببخشید.
mehran
1399/9/21
In Album: mehran [مدیرداخلی]'s Timeline Photos
Dimension:
745 x 375
سایز فایل:
43.78 Kb