❤شب داستان عجیبی داره.
کلا با روز خیلی متفاوته. انگار اصلا یه چیز دیگست ، یا یه دنیای دیگست.
وقتی میری بلندترین نقطه ی شهر و چراغ های سوسو زن رو میبینی
خدا میدونه چند نفر توی اون سایه و روشن های شهر دارن میمیرن یا زنده میشن.
چند نفر بالای پل عابر پیاده ها نشستن و زل زدن به خیابون.
چند نفر تو اتاقشون خیره شدن به یه نقطه.
چند تا آدم خوشحالن و چند تا گریون.
هر چی از شب بگم کم گفتم.
شب واقعا داستان عجیبی داره.
به گمون من جاده ها توی شب با خودشون خاطرات روزهای گذشته رو مرور میکنن.
آدمایی که رفتن و شاید تا سالها، یا حتی هرگز، مسیر برگشتشون به این طرفا نیافته.
آدمایی که یادشون هم نمیمونه از کجا رد شدن و قدم هاشون رو تو کدوم جاده گذاشتن.
ولی جاده ها توی شب وقتی تنها تر هستن همه ی اون آدما رو خیلی خوب به یاد میارن...❤❤❤
Dimension: 425 x 566
سایز فایل: 40.74 Kb
پسند کردم (1)
Loading...
1