در خيالات خودم در زير باراني که نيست
مي رسم با تو به خانه، از خياباني که نيست ...
مي نشينم روبرويت، خستگي در مي کنم
چاي مي ريزی برايم، توي فنجاني که نيست...
باز مي خندي و مي پرسي که حالت بهتر است
باز مي خندم که خيلي، گرچه مي داني که نيست...
شعر مي خوانم برايت، واژه ها گل مي کنند
ياس و مريم مي گذاری ، توي گلداني که نيست...
چشم مي دوزی به چشمم، مي شود آيا کمي
دستهايم را بگيري ، بين دستاني که نيست...
وقت رفتن مي شود، با بغض مي گويی نرو
پشت پايم اشک مي ريزی، در ايواني که نيست ...
مي روم و خانه لبريز از نبودن ها مي شود
باز تنها مي شوی، با ياد مهماني که نيست ...
اشتیاق دیدنت هر روز دوچندان می شود
درخیالاتت پرمیزنم ،با آنکه می دانم ک نیست ...
ای رهایی تو، رفیق لحظه های ناب منی
انصاف نیست بگویی طاها درفکرتو نیست ...!
Dimension:
345 x 378
سایز فایل:
26.84 Kb