احمد رضایی
on 6 دی, 1396
2 views
هبوط """""""
طلا می‌ریزد از شاخه‌های روشن گندم.
جا به جا، شقایق‌های سرخ
و در کشتزار
دختر جوانی‌ست
با مژه‌هایش به بلندی خارهای خوشه‌ها.
بافه‌های آبی آسمان را
در چشمانش درو می‌کند
و آواز می‌خواند.
در پناه شقایق‌ها دراز کشیده
بی آرزو، بی غم، بی افسوس
بی حرکت، خاک رُسم.
دختر آواز می‌خواند
و من گوش می‌دهم.
روحم از لب‌هایش می‌دمد.
بلاگا
Dimension: 500 x 500
سایز فایل: 99.8 Kb
اولین نفری باشید که پسند می کنید.