امیر طاها {ناظر سایت}
1 view
دلت وقتی که می گیرد من می آیم به دیدارت
به من آهسته میگویی عزیزم دوستت دارم...
سرت بر شانه ام ، باور ندارم پیش من باشـی
تورا در خواب میبینم بگو یا این که بیدارم ...
نوازش می کنم با مهربـانی گونه هایت را
چه رقصی دارد انگشتان به روی بغض تب دارت...
کنار لحظه ها ، تو دو فنجان قهوه می ریزی
اگرچه تلخ ، شیرین است با لبخند هر بارت...
کتابی میگذاری روی میزم مهربان من
و مـی گویی به آرامی که این هم آخرین کارم...
غروب شنبه ای دیگر برایت شعر میخوانم
تمام هفته را من از هوای عشق تو سرشارم...
تنت خورشید میخواهد کنار ساحل امنی
منم از شبهای برف آلوده ی این شهر بیزارم...
دلم ابریست از دست تمام بی تو بودن ها
اگر باران بیایدبازمی آیم ب دیدارت ای زیبانگارم...!
Dimension: 600 x 480
سایز فایل: 53.63 Kb
پسند کردم (5)
Loading...
6
رها😜
ووواوووووو عاااالی بود طاهایی معرکه بود دیگه پسر ممنونم😍😍😍😍
16 دی, 1396