26
امیر طاها {ناظر سایت}
0 views
از نسیمِ صبح گاهان می تَراود بویِ تو
در پیِ عطرت روان پَرمی گشایم سویِ تو...
هرگُلی را بو کنم عطرِ تو آید بر مشام
تیز و برّان از چه رو گشته کمان ابرویِ تو...
می کند گلها نوازش در سحر بادِ صبا
دل گرفتارِ رُخت وان سلسله گیسویِ تو...
چشمِ عاشق خیره برخالِ لَبت مَسحور شد
گرچه باطل کرده سِحرِ ساحران جادویِ تو...
تابشِ مَهوش رُخت بینا کند هر دیده ای
مرده دل اِحیا کنی نوشین بوَد دارویِ تو...
می نمایی زخمِ دل را با نگاهی اِلتیام
مرهمی بر زخمِ دل چشمانِ چون آهویِ تو...
گرچه بالم زخم باشد لیک باوَر میکنم
زخمها درمان شود در آسمانِ کویِ تو...
منتظر مانم که روزی گاهِ هجران سر رسد
من قِناعت میکنم حتی به تارِ مویِ تو...
بیش از این دوری مکن ای ماهِ پنهان ، رُخ نما
چون نمی گُنجد چنین رفتارها در خویِ تو...
بر عزیزت گر نتابی عمرِ او گشته فَنا
محفلش روشن نما کافی بود سو سوی تو...!
Dimension: 146 x 147
سایز فایل: 33.29 Kb
پسند کردم (3)
Loading...
4