مهی که شمع رخش نور دیدهی من بود
ز دیده رفت و مرا سوخت این چه رفتن بود...
مرا کشندهترین ورطهی محل وداع
سرشگ رانی آن سر پاکدامن بود ...
فکند چشم حسودم جدا ز دوست چه دوست
یکی که مایهی رشگ هزار دشمن بود...
وزید باد فراقی چه باد آنکه ز دهر
برندهی من بر باد رفته خرمن بود...
رسید سیل فنائی چه سیل آن که رهش
به مامن من مجنون دشت مسکن بود...
چو یار گرم سفر شد اگرچه شمع صفت
به باد میشد ازو هر سری که بر تن بود...
بسوخت طاها اول که از سپاه فراق
ستیزه یزک اندر وی آتش افکن بود...!
In Album: امیر طاها {ناظر سایت}'s Timeline Photos
Dimension:
640 x 640
سایز فایل:
101.07 Kb