mahsa
on 17 بهمن, 1396
5 views
امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره می بارد
در زمستان دشت کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد
شعر دیوانه تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتش ها
آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا هراسیدم شب پر از قطره های الماس است
آن چه از شب به جای می ماند عطر خواب آور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تو کس نیابد دگر نشانه من
روح سوزان و آه مرطوبت بوزد بر تن ترانه من
آه بگذار از این دریچه باز خفته بر باد گرم رویاها
هم ره روزها سفر گیرم بگریزم ز مرز دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم تو پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو بار دیگر تو
آنچه در من نهفته ست دریاییست کی توان نهفتنم باشد
باز تو زین سهمگین طوفانها کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها
آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد
Dimension: 480 x 480
سایز فایل: 59.6 Kb
پسند کردم (2)
Loading...
3
الهه
زیبا
17 بهمن, 1396