javad7112(یاس کبود)
on 1 فروردین, 1397
7 views
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین 
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین 
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین 
آستین بر دست پوشید از بهاربرگ شاخ
میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین 
باد گل‌ها را پریشان می‌کند هر صبحدم
زان پریشانی مگر در روی آب افتاده چین 
نوبهارازغنچه بیرون شد به یک تو پیرهن
بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین 
این نسیم خاک شیرازست یا مشک ختن
یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین 
بامدادش بین که چشم از خواب نوشین برکند
گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین 
گرسرش داری چو سعدی سربنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین
💞 #سعدی 💞
کلمات کلیدی: سعدی
Dimension: 960 x 1082
سایز فایل: 161.05 Kb
پسند کردم (4)
Loading...
4
ĦѦღi∂ɛн
لایک
1
1
1 فروردین, 1397
javad7112(یاس کبود)
ممنون
1 فروردین, 1397