رض
on 30 خرداد, 1397
20 views
یکی اسمش جهانگیر بود میخواست ازدواج کنه به مادرش گفت میخوام بری برام خواستگاری
مادرش گفت کیو میخوای؟
جهانگیرم گفت قشنگ باشه قدش بلند باشه
مادرش گفت امروز عروسی داریم دخترا فامیلم همه میان یه چادر بکن سرت بامون بیا داخل انتخاب کن هرکیو میخوای!😳
جهانگیرم چادر پوشید و رفت یه دختر قشنگ و قد بلند دید با حجاب که چیزی ازش پیدا نبود.
رفت و گفت من جهانگیرم با من ازدواج میکنی؟
دختره جواب داد حرف نزن احمق
منم صادق پسر عموت😆😝😂
Dimension: 948 x 1280
سایز فایل: 34.23 Kb
پسند کردم (7)
Loading...
8
👀❤sara❤👀
خخخخخ
1
1
30 خرداد, 1397
ĦѦღi∂ɛн
خخخخخخخخخخخخخخ
30 خرداد, 1397
محمدقربانی
خخخخخخ
1 تیر, 1397
ققنوس
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ ‍
13 دی, 1397