محمدرضا
on 30 تیر, 1397
67 views
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه می‌فتد از این سو گه می‌فتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشاه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشه‌ای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پر زر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوه‌هاش یا رب تا با کیست آنش
این صورتش بهانه‌ست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زنده‌ست از آن جهانش
Dimension: 960 x 720
سایز فایل: 62.53 Kb
پسند کردم (9)
Loading...
10
امیر طاها {ناظر سایت}
عالی ...!
1
1
30 تیر, 1397
ĦѦღi∂ɛн
لایک
1
1
30 تیر, 1397
محمدرضا
ممنون از همگی
3 مرداد, 1397
ققنوس
🌸
8 بهمن, 1397