آرش نیکجو
on 14 شهریور, 1397
1 view
هرگز نیا بهار
از آسمان خاک من
آهسته دور شو
بگذار همچنان
در سوگ کوچ کلاغان
تنها
به خاطرات خشک درختان باورم
آغوش وا کنم
اینجا زمین سترون
هنگامه شکفتن
از نفس افتاده سالهاست
این دانه های پوک
آبستن حرام کدامین جوانه اند؟
این سنگهای سرد
با توده های برف زمان
خو گرفته اند
این بادهای تند
نجواکنان و هرزه
به جان رخنه کرده اند
من دردهای تنم را
بر سینه زمخت زمین خاک کرده ام
من رد پای یک پرنده تنها را
از روی برفهای تنم پاک کرده ام
هرگز نیا بهار
کز بودنت
تمام زمین ناله میکند
درد است در دلش
درد است در سرش
درد است باورش
من برف سرد و کلاغ سیاه
بر رنگ رنگ فصل تو ترجیح میدهم
دیگر
نیا
بهار
به قلم زیبای شاعر : محمد حسین کرمی
Dimension: 720 x 498
سایز فایل: 235.83 Kb
پسند کردم (2)
Loading...
2