آرش نیکجو
on 19 شهریور, 1397
4 views
چه دلنشین است
وقتی با چشمان دریایتان
نوشته های مرا مرور می کنید
و چه سروری در من روخ می دهد
از داشتن شما عزیزان
به داشتن شماها می بالم
زمان زیادی گذشت
تا من شاعر شدم
وشاعرانه نوشتم
روزهای زیادی را در تنهایی گذراندم
تا خوب ،بد فقط نوشتم
نوشتن در من همچون کشف جهانی جدید بود
و بی وقفه دستانم روانتر می شد
و این احساس زیبا
مثل رسیدن به خداوند برایم هست
دنیاییم چهری پُراحساسی به خود گرفت
هر روز و هر شب برای همه عاشقانه شعر گفتم
شاد
غمگین
و حتی زجر آور برای بانوان سرزمینم
آنگاه که دلم پُر بود
آن دم که شاد بودم
حتی زمانی که فرزندم در تب میسوخت
برای آرامش درونم زجرنامه نوشتم
و خود را قربانی ساختم
همه ی اینها به کنار
چه خوب شد نوشتم
من صادقانه و روان و عاشقانه برای همکس
همه چیز نوشتم
چه خوب شد شاعر شدم
و پایم را آزادانه به آغوش قلمم گذاشتم
در راه زمین خوردم
زمینم زدنند
ناسزا شنیدم
تحقیر شدم
بخاطر زنانگیم
کوچک شمردنم و توهین های
که جان قلم مرا جان داد
برای ثبت حضورم
باز هم سکوت کردم
حقارت کلام را به جان خریدم
بی صدا در درونم فریاد کشیدم
از زمانه پست
که خودی و ناخودی خنجر کشیدن برایم
و قلم مرا خزعولات خواندن
باز هم آرام نوشتم
چه خوب شد که شاعر شده ام
امیدکه در دلهای مهربانتان جای دنجی داشته باشم
و من را وارد دنیای شعر و شاعری و خلوت دلهایتان کرده باشین
سپاسگذارم از همراهی صمیمانه تک تک مهربانان سرزمینم
نویسنده : پریناز ارشد
Dimension: 720 x 800
سایز فایل: 477.84 Kb
پسند کردم (1)
Loading...
1