امیر طاها {ناظر سایت}
2 views
صبحدمان همچو آهوی جست چابکی آمدم
خود ماشینی نداشتم با تاکسی خطی آمدم ...
تا رسیدم محل کارخود خوش و خندان بودم
باهمه همسایه ها گپ وگفتی و با شادی آمدم ...
تا نشستم پشت میزم کسی کردم سلام
چون همیشه خنده بر لب کردمش من هم سلام...
در کشا قوس سلام و خنده و تعارف شدیم
گوشی دفتر صدا کرد و دمی بر آن شدیم ...
جانم بفرما نازنین در خدمتم امرت بگو
ارادتمند توام جان دلم هرچ خواهی آن بگو...
ناگهان زانسوی نزاکت واقو واق سگ بر گوشم رسید
گوئیا جیغ جیغ گله ای کفتار زانسو بر گوشم رسید ...
تا ب خود آیم ببینم کیستند این سگان
بی حیا چون ماده کفتاری دریده بر من پرید...
هرچ گفتم آرام باش ای نازنین ای مه جبین
بی شرف هار گشته بود و آهوی قلبم درید...
گفتمش عاخر چرا اینگونه ای ای نانجیب
ک با زبان هزه ات جای سلام فحش می دهید...
گفت و گفتارش همه توهین بود جای سلام
من همی گفتمش خاک بر آن سر تو والسلام ...
حال ما شد دگرگون از اول صبحی ولی
ماده شیری از درآمدشد گلستان محفلم با هرکلام ...!
Dimension: 275 x 183
سایز فایل: 6.76 Kb
پسند کردم (6)
Loading...
7
فاطمیون
***** لایک *****
20 مهر, 1397