مریم
on 21 آبان, 1397
1 view
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت
گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی
تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت
گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات
یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت
گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!
در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت
یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
Dimension: 500 x 583
سایز فایل: 39.13 Kb
پسند کردم (1)
Loading...
2
ĦѦღi∂ɛн
لایک
21 آبان, 1397