آرش نیکجو
on 4 آذر, 1397
1 view
پاییز خاطرات ۱
درمسیرم از کنارپارکی که در همسایگی اش دبستانی ست میگذرم
دوست دارم اندکی روی نیمکت پارک بنشینم و به کودکان خالی از دورنگی و معصوم چشم بدوزم نگرانم مبادا به قرار کاری ام نرسم.
اما حس شاعرانه و خاطرات برمن فاتح می شود و من مغلوب گذشته ای معصوم وشیرین شکرمی شوم
و بر نیمکت چوبی پارک می نشینم و به درب خروجی و ورودی دبستان با دیدگانم سلام میکنم.
در خیالات ملکوتی دهه ی 1360 غرق می شوم…
قلکهای تانک شکل سبزرنگ که برای کمکهای اهدایی مان به جنگ تحمیلی بود جلوی دیدگانم رژه می روند…
.بوی ناب کتاب نو و تازه ..سرم را لای کتاب پنهان میکنم و استشمام میکنم..
چقدر بوی دلپذیری …صدای بابا آب داد ..بابا نان داد می آید و صدای مهمانان سرزده ی کوکب خانم ..
و تصمیم کبری…
.فداکاری ریزعلی خاطرم را لبریز میکند وسردم می شود قطار نزدیک می شود و من استرسم فزونتر…
انگشتم بسان پترس خردسال کرخت می شود…
غرق می شوم در اعماق خاطرات پاییزی…
نمی دانم چرا حس میکنم نیمروهای کبری خیلی خوشمزه هستنددرحالی که مادرفرشته ام بهترین و خوشمزه ترین غذاهای دنیا را می پزد…
بوی باز باران با ترانه/میخورد بر بام خانه ،می آید و صدای شراره های باران …کتابم را زیر پیراهنم قایم میکنم تا خیس نشود…
صدای غارغار کلاغ روی درخت سرو مدرسه به گوش می رسد و من زاغکی قالب پنیری دید را زمزمه میکنم…
آقای باغچه بان آموزگار مهربان کجاست؟…که کودکان سوخته ی شین آباد را ببیند…
صدای خنده های شادوگریه های کودکان هراسان ازدبستان درگوشم طنین انداز می شود
و به ساعتم نگاه میکنم فرصتم اندکست و بایدبروم وغبطه میخورم به گذشته ای که هرگزتکرارنخواهد شد.
زندگی ما مجموعه ایست از پاییزها و خاطرات پاییزی و من همیشه عاشق پادشاه فصلهایم…
و اولین عاشقی ام در پاییز بر دل واله ام حک شد…
.تاخاطره ای دیگر عشقتان پاییزی
Dimension: 720 x 800
سایز فایل: 318.42 Kb
اولین نفری باشید که پسند می کنید.