آرش نیکجو
on 4 آذر, 1397
2 views
پاییز خاطرات ۳
چشمانت را بازکن،آرام و عاشقانه پلک بزن،پاییز هزاررنگ با بوم نقاشی اش آمده(ست)
پنجره را بازکن/آه نفس عمیق بکش/ گوشت را به ترنم برگریزان سرو و صنوبرهای آزاد،
به آواز پرندگان رقصان در باد مهمان کن،ببین چگونه با بالهایشان در بوم نقاشی پروردگار دلبری می کنند
بوی ماه مهر می آید /بوی عشق بازیهای کودکانه ی مدرسه/صدای معلم محبوب می آید و فریاد ناظم دوست داشتنی /
بوی عطر کلاس تازه آب و جارو زده ی دبستان که برایم هزاران برابر
از عطر کوکو چنل و گوچی ،خوشترست،من غرق شادی آمیخته با استرسم نمی دانم چرا؟
صدای سرود معصومانه ی کودکان چو نوای مرغ عشق گوشم و قلبم را نوازش می کند،
بابا آب داد…
بابا نان داد
آن مرد آمد
آن مرد با اسب آمد
آن مرد با اسب در باران آمد…
طنین شراره های باران
ریزش آب از ناودان..
موهای کودکانه ی خیس پریشان
و بوی کتابهای نو ونمناک از
نم نم باران
سردی طرب انگیز و نسیم بلند خیابان
روزی از نو،روزی از نو
سالی دگر ،
صدای پاهای کوکب ومهمانان
کرختی انگشت پترس وخوابش در سحرگاه بیابان
صدای سوت قطارو
آتش زدن پیراهن ریز علی دهقان
معلمی فداکار همچو باغچه بان
تصمیمی به سختی کبرای مهربان
همه و همه جلوی دیدگانم که دگر کودک دبستانی نیست رژه می روند..
کاش همه تصمیم ها به سختی تصمیم کبری بودند
اما نیست
آرزو می کنم به دهه ی شصت برگردم ،افسوس که آرزویی ناممکن ست،،،
روزهای پاییزیتون لبریز از شادی و سرودهای کودکانه
***
نویسنده : علی جوکار
Dimension: 720 x 800
سایز فایل: 318.42 Kb
اولین نفری باشید که پسند می کنید.