sheer-ghofl-khamoshi-nasrin-jahandideh

به لبهایم زدم قفل خموشی ،، نه اینکه حال من خوب است ! تو از قلبم چه می دانی ؟ که بی چاره چه اشوب است ****** نه شب ارام دارم من ،،، نه شب ها خواب دارم من ! نفس افسرده در سینه،،، دلی بی تاب دارم من ****** به لبهایم زدم قفل خموشی،،،،، نمی دانی تو امشب حال من را،، فراموشت شدم دیگر عزیزم!! نمی پرسی شبی احوال من را ****** نه غم ارام می گیرد!! نه یک شب خواب می گیرد! دل دیوانه ام هر شب ،، بهانه از من بی تاب می گیرد… ****** به لبهایم زدم قفل خموشی ولی در دل چه غوغایی است امشب!! همه سرمست عشق ناب ، هستند،،، دل دیوانه ، بیمار است امشب!!! ******* بگویم با که ، این درد گران را ؟ که جان میسوزد از هجر وجدایی!!! دل بیچاره از غم ، زار گشته،، شده ثعب العلا ج ، از بی وفایی… شاعر . خوانش شعر : نسرین جهاندیده