آرش نیکجو
on 13 آذر, 1397
3 views
باز پاییز آمد….اشکها میریزند
آرزوها مردند…برگها میریزند
پشت هر پنجره ای …یک نفر می گرید
حسرتش چیست چرا …زین سفر می گرید
حسرت ما نه به زردی ی درختان است ، نه
غم ما مردن گل بر کف گلدان است ؟ نه
آه ما نیست به بلبل که چمنزارش نیست
یا به پروانه که مردش ، چو که گلزارش نیست
حسرت ما همه در آینه ی پاییز است
که نشان می دهد این عمر ، کم و ناچیز است
آری هر شاخه ی پاییز بخواند نالان
وه چه آسان رود این عمر ، به یغمای خزان
روی هر برگ درخت ، نقش یک خاطره است
روزهای من و توست ، نقش این خاطره بست
پس بدان ریزش این برگ ، به پاییز ، امروز
ریزش خاطره هامان بود اندر دیروز
قصه گوید پاییز ..غصه باز آغاز است
غم عالم به دل …داود همراز است
شاعر : داود همراز پور عبدا…
Dimension: 720 x 793
سایز فایل: 294.62 Kb
اولین نفری باشید که پسند می کنید.