آرش نیکجو
on 16 آذر, 1397
2 views
بچه که بودم خانوم جون میگفت هروقت از چیزی ناراحتی
اگه از همه دلگیری و
دلت یک اتفاق میخواد که از ته دلت خوشحالت کنه
یک اتفاق تازه و نو
چشات رو ببند
و تو دلت آرزوش کن
و تا سه بشمار
نفس عمیق بکش
و شمردنت که تموم شد
بعدش
چشمات رو باز کن…
میدونی چیه
حالا خیلی وقته دلم تورو میخواد
ولی هرچی چشامو میبندم و میشمارم باز اتفاق نمی افتی
اخه مگه تو اتفاق قشنگ روزهای از دست رفتم نبودی؟
پس چرا دیگه توحوالی روزهام پیدات نیست؟؟
باز هم چشمامو بستم
خواستمت
و این بار تا بی نهایت شمردم
دلم میخواد چشمام که باز میشه باشی
درست رو به روم
همون جایی که همیشه دلم میخواست…
نویسنده : سونا محمدی
Dimension: 720 x 793
سایز فایل: 246.26 Kb
پسند کردم (2)
Loading...
2