آرش نیکجو
on 17 آذر, 1397
2 views
من به دنیا آمده بودم که تو را ببینم
وگرنه این دنیا که
چیزی برای تماشا کردن نداشت
جز چشمهایی که از آسمان
به نگاه تو ارث رسیده بود…
باورکن من آمده بودم که تورا نفس بکشم
وگرنه فکر میکنی هوا درزمین به قدر نفس کشیدن نیست؟
تولد مگر چندبار اتفاق میافتد ؟!
وقتی من
بانگاه تو هربار
جور دیگر متولد میشوم…
آرامِ جان
تولد دلیل میخواهد
زندگی بهانه
و عشق هم
کمی هوا برای نفس کشیدن…
اصلا
انسان آمده است تا بمیرد
اما نه به دست مرگ!
بلکه به دستان ظریف عشق
و من عاشقی که
به میل خود طناب دارتو را به گردن آویختم
خود صندلی را رها کردم
و دراتاقی که هرم نفسهای تو پرسه میزد
با دستان جنون آلود عشق
خودکشی کردم…
نویسنده : شیما سهرابی
Dimension: 720 x 800
سایز فایل: 320.43 Kb
پسند کردم (1)
Loading...
1
آرش نیکجو
مرسی مریم بانو
17 آذر, 1397