آرش نیکجو
on 23 آذر, 1397
2 views
و اگر پسر بود فرزندم به او می گفتم:
وقتی که دلت گرفت،وقتی که زمین خوردی ،وقتی که دلت شکست،گریه کن!
گریه کن تا آرامش لحظه هایت به توبرگردد!تا سبک شود قلب محزونت!
گریه درانحصار زنان نیست!!
به او می گفتم: دوست داشتن هایت را روی بند زندگی پهن کن!
بگذار بر روی لبانت “دوستت_دارم “ها بنشینند گاه وبی گاه!
مگذار توی دلت بمانند،بپوسند،حسرت شوند،عروس خانه ی دیگر شوند!!
واینکه غرور خوب است اما نه در برابر نگار خرامانت!نه در قبال عشق بی انتهایش!
و اینکه چه آسان است خریدن یک شاخه گل ،برای سامان ریشه های زندگیش!
و عشق چیزی فراتر از تلاقی مرزهای دو تن بر تخت دونفره است!
وهم آغوشی آغاز دلدادگی است برای بانویت نه پایان هوس عطشناک دلت!!
و شاید بوسیدنش در جای جای خانه، عطر ماندنت را برای همیشه در ریه هایش پر کند!
و اینکه مراقب دست هایت باش! بیشتر از نگاه چشمانت!!
نکند دلش را گرم کنی و دستانت سرد باشد!نکند نگاهت گرم باشد و دستانت سرد باشد!
دستان مرد سرزمین آرام ،بانو است!
دستان مرد قصه می خوانند با نوازش هایشان!راه می روند
در لمس تن تب دار محبوبشان !کوه می شوند در به آغوش کشیدن بی هوایشان!!
پسرم!مرد باش! مغرور !سرد !
اما در برابر عشق…
عاشق باش !عاشق باش!عاشق…
نویسنده : آرزو یزدانی
Dimension: 720 x 480
سایز فایل: 271.88 Kb
پسند کردم (2)
Loading...
2