آرش نیکجو
on 24 آذر, 1397
3 views
یک مثنوی از محسن چالاک
یک مثنوی سروده ی آبان ۱۳۸۱ اهواز
ای دو چشمت وسعت اندوه من
گیسوانت جنگل انبوه من
ای همیشه مستحق آفرین
خلقت خوب خدا روی زمین
چشمه ی آب زلال زندگی!
هرکجایی، خوش به حال زندگی
آفتاب عشق را از من مگیر
آب را تفسیر کن در این کویر
کیستی؟ ای مرگ را نشناخته
هرچه غیر از عاشقی را باخته
روح بی پایان دریای وجود
زندگی با تو سراسر عشق بود
مثل شبنم میهمان گل تویی
واژه واژه ترجمان گل تویی
در تو دیدم ابتدای خویش را
زنده کردم لحظه های خویش را
من کیم ؟در ابتدای راه عشق
یوسفی افتاده ام در چاه عشق
گاه مرهم می نهی بر زخم من
گاهی اما میشوی خود اهرمن
مثل گندم قوت نانم می شوی
آفتاب آسمانم می شوی
چشمهای خسته ات را باز کن
زندگی را در خودت آغاز کن
به قلم زیبای : محسن چالاک
Dimension: 700 x 421
سایز فایل: 137.58 Kb
اولین نفری باشید که پسند می کنید.