آرش نیکجو
on 25 آذر, 1397
2 views
امروز دوباره از جلوی مدرسه ی
بچه گیام رد شدم
یاد اون لحظه های شاد رفته!
جلوی مدرسه میخکوبم کرد
زنگ تفریح چه هیاهویی داشتیم
بدو بدو همه انگار پی یه چیزی می گشتیم
کریم باز هم روسریم و از سرم می‌کشیدو
باهاش دست رشته بازی میکرد
دنبالش می دویدم و اما هیچوقت بهش
نمیرسیدم
آخرش از دور اونو برام پرت میکرد
اصلا انگار باهام پدر کشتگی داشت
توی کلاس پشت سرم می نشست
تا معلم حواسش پرت میشد
گیسامو از پشت میکشید
منم از جا می پریدم چندتا مشت
توی سرش میکوبیدم
نمیدونم چی شد!!
یهو چقدر بزرگ شدیم
چند سال بی خبر موندیم از هم
جنگ که شد همه چیز ریخت بهم
حالا همه رفتن از اینجا
فقط کریم مونده توی مدرسه
دلم واسه بچه گیام که تنگ میشه
گاهی میام از اینجا رد میشم
میبینمش سر در مدرسه نشسته!
اسمش و درشت روی تابلویِ مدسه نوشتن
دبستان کریم….
به خودم میگم خوشبحالت کریم
تو موندنی شدی و ما رفتنیم!!
خبر داری
حالا با افتخار اسمت و میخونم
اجازه میدی دوست تو بمونم!؟
حالا که ستاره شدی و در آ سمان جا داری
روز محشر میشود، خواهرت را به یاد آ ری
تقدیم به همشاگردی خاطره سازم شهید والا مقام کریم آخوندی
Dimension: 720 x 800
سایز فایل: 339.83 Kb