ذهن انسان دو بخش دارد یک بخش ضمیر خودآگاه و یک بخش دیگر ضمیر ناخودآگاه، ضمیرخودآگاه بسیار محدوده و قدرتش در مقایسه با ضمیر نا خودآگاه مثل یک پردازنده کوچک دربرابر یک ابر کامپیوتر است، که این ابر کامپیوتر به جهان هستی وصل است و همه ی باورهای در این قسمت که حدود۸۵ تا ۹۵ درصد ذهن را تشکیل میدهد قرار دارد و ارتعاشات و فرکانسهای شما از این بخش به جهان هستی ارسال می شود. ضمیرناخودآگاه شعور و درک ندارد و متاسفانه نمی تواند تشخیص دهد که چه چیزی برای شما خوب و مفید است و چه چیزی مفید و خوب نیست. فقط هر چیزی را که شما با ضمیر خودآگاهتون به آن توجه میکنید و آن رابسیار زیاد تکرار میکنید وارد ضمیر ناخودآگاه می شود که به این حرکت تاکتیک رد پا می گویند و وقتی یک کاری یا یک موضوعی یا فکری زیاد تکرار شود که معمولا میگویند ۲۱ روز اگر یک کاری را انجام دهیم یک مسیر عصبی در ذهن شکل میگیرد و به آن عادت میکنیم و به صورت اتوماتیک این رفتار یا فکر در ناخودآگاه به صورت عادت درمیاید و همیشه ذهن شما به همان شکل فکر میکند یا شما به همان شکل رفتار میکنید که باور دارید((کاری که صهیونیست ها روی سران داعش در 40 سال پیش انجام دادند و الان نتیجه آن عملکرد ذهن ناخودآگاه را در جنگ سوریه و عراق دیدند))
به عنوان مثال اگه شما رانندگی بلدید به این فکر کنید که وقتی که میخواستید که رانندگی را یاد بگیرید در ابتدا چقدر از شما انرژی میگرفت و چقدر شما اذیت می شدید و همش باید به این فکر میکردید که کلاچ بگیرید کی دنده عوض کنید و هواستان به همه جا باشد و وقتی از ماشین پیاده میشدید بدنتان بسیار خسته و کوفته میشد ولی وقتی برای مدتی این کار را تکرار کردید بعد چند وقت به صورت خودکار بدون اینکه بفهمید کی دنده عوض کردید کی کلاچ گرفتید میبینید ساعت ها پشت فرمان رانندگی میکنید و حتی با دیگران حرف میزنید و شاید چایی هم در حین رانندگی بخورید و این یعنی دقیقا ذهن شما یک مسیر عصبی جدید برای رانندگی کردن ساخته است و دقیقا انگار که نرم افزار رانندگی کردن در کامپیوتر ذهن شما نصب شده است و هر وقت بخواهید رانندگی کنید اون نرم افزار به صورت اتوماتیک اجرا می شود و شما رانندگی را کاملا به صورت ناخودآگاه و خودکار انجام می دهید.دقیقا باورها هم به همین شکل در ذهن ناخودآگاه شما طی چندین سال در مورد مسائل مختلف شکل گرفته است و الان به صورت خودکار و اتوماتیک در مورد هر موضوعی به همان شکل فکر میکند و به همان شکل فرکانس و ارتعاش به جهان هستی ارسال میکند و شما را در مداری قرار می دهد که با باورهای فعلی شما هماهنگ باشد حالا اگر شما ضمیر خودآگاه را با ضمیر ناخودآگاه ترکیب بدهید به منطق اساسی می رسید اینکه کتاب آسمانی 1400 سال است در دست بشر مانده و یک کلام آن تا الان عوض نشده خداوند می خواسته این مطالب با ضمیر خودآگاه شما به ضمیر ناخودآگاه انسان نفوذ کند تا شیطان نتونه دست برد بزنه و همین اتفاق هم در بین خیلی از انسانها اتفاق افتاده است
خیلی از انسانها در ضمیر خودآگاه زندگی می کنند و بعضی ها نیز در ضمیر ناخودآگاه زنگیشان را بسر می برند (ضمیر خودآگاه منطق است و ضمیر ناخودآگاه فلسفه ) حالا اگرانسان این دو بخش را ترکیب دهد به ورای منطق می رسد پس سعی کنیم هیچ رفتاری و یا کرداری و افکاری را براساس خود آگاه و ناخودآگاه به صورت مستقل انجام ندهیم چون به بیراهه خواهیم رفت و سعی کنیم این دو بخش را تلفیق کنیم و به یک راه روشن و مستقیم برسیم مثال دیگر اگر متکی به ضمیر خودآگاه شویم، می شویم مثل فیزیکدان و کیهان شناس معروف ((استیون هاوگینک که یک جورهای منکرخالق بود می گفت همه چیزخود به خود بوجود آمده سپس رو آورد به ضمیر ناخودآگاه خود و در گفتگو با یک شبکه ترکیه‌ای ادعای قبلی خود در مورد خلقت را تغییر داده و تصریح کرده که خالق دنیا خداوند است. ))
In Album: اسلام فرزانه's Timeline Photos
Dimension:
450 x 412
سایز فایل:
105.81 Kb
