ققنوس
on 2 اسفند, 1397
3 views
من پله های پشت بام را جارو کرده ام و شیشه های پنجره را هم شسته ام کسی می آید کسی می آید کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست کسی که آمدنش را نمی شود گرفت و دستبند زد و به زندان انداخت کسی که زیر درخت های کهنه یحیی بچه کرده است و روز به روز بزرگ می شود، بزرگتر می شود کسی که از باران، از صدای شرشر باران، در میان پچ و پچ گلهای اطلسی کسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید و سفره را می اندازد و نان را قسمت می کند.... . 👤 فروغ فرخزاد
Dimension: 500 x 500
سایز فایل: 62.25 Kb
پسند کردم (2)
Loading...
2
ققنوس
من پله های پشت بام را جارو کرده ام و شیشه های پنجره را هم شسته ام کسی می آید کسی می آید کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست کسی که آمدنش را نمی شود گرفت و دستبند زد و به زندان انداخت کسی که زیر درخت های کهنه یحیی بچه کرده است و روز به روز بزرگ می شود، بزرگتر می شود کسی که از بار... نمایش بیشتر
2 اسفند, 1397