Drag to reposition your photo

REZA

مرد متولد 15 شهریور, 1279
از on 10 بهمن, 1396
غزل شماره ۴۱۶ خنک نسیم معنبر شمامه‌ای دلخواه که در هوای تو برخاست بامداد پگاه دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه ...
77 views 5 likes
از on 5 اسفند, 1396
با روی تو آفتاب صافی تیره است با لعل لبت شراب صافی تیره است تاریکی آب صافی از سیل نبود در جنب رخ تو آب صافی تیره است
395 views 3 likes
از on 21 اسفند, 1396
غزل شماره ۴۳۶ آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی گردون ورق هستی ما درننوشتی هر چند که هجران ثمر وصل برآرد دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی ...
196 views 3 likes
از on 13 اسفند, 1396
غزل شماره ۳۶۰ گر از این منزل ویران به سوی خانه روم دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم نذر کردم که هم از راه به میخانه روم ...
219 views 5 likes
از on 23 بهمن, 1396
غزل شماره ۱۶۳ گل بی رخ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان بی لاله عذار خوش نباشد ...
73 views 3 likes
از on 10 اسفند, 1396
غزل شماره ۱۲۴ آن که از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد از سر کشته خود می‌گذری همچون باد چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد ...
203 views 2 likes
از on 20 آبان, 1396
غزل شماره ۳۲۲ خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم ...
360 views 3 likes
از on 14 اسفند, 1396
غزل شماره ۲۴۶ عید است و آخر گل و یاران در انتظار ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار دل برگرفته بودم از ایام گل ولی کاری بکرد همت پاکان روزه دار ...
217 views 5 likes
از on 3 اسفند, 1396
غزل شماره ۷۱ زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست ...
378 views 5 likes
از on 2 اسفند, 1396
غزل شماره ۲۱۲ یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود ...
433 views 4 likes
از on 17 آبان, 1396
فال امروز به اسم مردم خون گرم شیراز در اومد غزل شماره ۲۷۹ خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش خداوندا نگه دار از زوالش ...
424 views 2 likes
از on 24 اسفند, 1396
غزل شماره ۲۷۱ دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس ...
225 views 6 likes