احمد رضایی
on 25 اسفند, 1396
5 views
اندر حکایت شیعه ی انگلیسی
ماجرای سید جیکاک .
حدود 70 سال پیش و در خلال جنگ جهانی دوم مردی با ظاهری که شباهت چندانی به بومی‌های جنوب ایران نداشت از بصره وارد ایران شد و خود را به طایفه موری از طوایف بختیاری رساند و برای آنها چوپانی می‌کرد. طایفه موری میان خوزستان و چهارمحال در رفت و آمد بودند. این مرد کر و لال هفت سال چوپانی کرد و همانطور که بی‌سر و صدا آمده بود، بی‌خبر هم رفت و غیب شد. «مستر جیکاک»، مامور «اینتلیجنس سرویس» به مدد سکوت و تحمل مشقت هفت سال چوپانی حالا به مردی عابد و زاهد و البته بختیاری‌تر از همه بختیاری‌ها مبدل شده بود!
کفش‌هایش با ‌اشاره عصایش جلوی پایش جفت می‌شد و آتش، ‌ریشش را نمی‌سوزاند. مردم ساده‌دل چه می‌دانستند که چیزی به نام آهنربا و مگنت وجود دارد و ماده نسوز. آنقدر از مامور اطلاعاتی انگلیس کشف و کرامات دیدند که معروف شد به سید جیکاک! بعد از جنگ جهانی دوم، عملاً حکمرانی مناطق نفت‌خیز جنوب در دست وی بود. سید جیکاک مراقب بود چیزی مانع انتقال نفت ایران به مقاصد مورد نظر لندن نشود و برای این کار فرقه‌ای دینی نیز در منطقه به نام طلوعی (تولویی و سروشی هم ذکر شده) ایجاد کرده بود. انکار دنیا، ترک آن، کناره‌گیری از امور دنیوی و بی‌ارزش دانستن خاک و نفت از جمله تعالیم این فرقه دست‌ساز انگلیس بود. در جریان ملی شدن صنعت نفت بیت معروفی را بر سر زبان‌ها انداخت. طلوعی‌ها روستا به روستا و چادر به چادر می‌رفتند و می‌خواندند؛ تو که مهر علی مین دلته/نفت ملی سی چنته؟ (تو که مهر و محبت حضرت علی(ع) را در دل داری، نفت ملی را می‌خواهی چه کنی؟!)
Dimension: 250 x 150
سایز فایل: 7.88 Kb
پسند کردم (3)
Loading...
4
ĦѦღi∂ɛн
لایک
1
1
26 اسفند, 1396