خانومه با عجله و هیجان توام با ناراحتی و لبریز از حسادت میاد خونه و بدون محل گذاشتن ب کسی میره ی گوشه میشینه ...!!
بچه ها و شوهرش بهش سلام می کنن ، خانومه ی فیششششششش میکنه و سرشو بر می گردونه ...!!!
شوهره میگه چی شده عزیزم باز کی چی خریده تو اینچنین آتیش گرفتی ...!!؟
میگه وفاداری و دوست داشتنو برواز چراغلی یاد بگیرا ...شوهره میگه اونکه زنش مرده ... زنه میگه بله زنش مرده ولی اینقد زنشو دوس داشته رفته ی مسجد ساخته ب اسم زنش کرده ...مرد بیچاره عاهی از نهان کشیده و میگه ::: عزیزدلم منم تورو دوس دارم خوووو زمینشو گرفتم ومنتظرم تو لطف کنی بمیری تا ساختشو شروع کنم دا ...!!!
واینگانه بود ک زن ازخوشحالی خودرا در عاغوش هسرانداخته و فرط شادی بعد حسادت جان ب جان آفرین تسلیم نمود و شوهرش هم مسجدی بنام او بنا کرده وبا همسر جدیدش زندگی پراز خوشبختی را شروع نمود ...!
In Album: امیر طاها {ناظر سایت}'s Timeline Photos
Dimension:
205 x 246
سایز فایل:
9.29 Kb
پسند کردم (6)
Loading...
محمدقربانی
خخخخخخ
1
1
امیر طاها {ناظر سایت}
داداشی گلم امیدوارم همیشه لبات نشیمنگاه لبای قشنگت باشه دا ...!
1
1
محمدقربانی
چاکریم داداش
1
1
ĦѦღi∂ɛн
خخخخخخخخخخخخخخخخ
1
1
امیر طاها {ناظر سایت}
جذاب محله مون آرزو میکنم لبهای لعلت همیشه پراز لبخندو خنده های شادمانه باشه دا ...!
ĦѦღi∂ɛн
فووووووووووووووووودات
1
1