Drag to reposition your photo

REZA

مرد متولد 15 شهریور, 1279
از on 20 بهمن, 1396
کسی که حاصل فردا شناخت بر امروز نیست دل که اگر بست کودک دینه است
50 views 1 like
از on 9 آبان, 1396
غزل شماره ۶۱ صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست ...
64 views 2 likes
از on 23 اسفند, 1396
غزل شماره ۳۰۹ عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام ...
230 views 1 like
از on 9 آبان, 1396
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع ...
50 views 3 likes
از on 11 آبان, 1396
غزل شماره ۳۴۰ من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم ...
112 views 3 likes
از on 1 بهمن, 1396
غزل شماره ۴۱۱ تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو ...
50 views 2 likes
از on 20 بهمن, 1396
غزل شماره ۲۰۲ بود آیا که در میکده‌ها بگشایند گره از کار فروبسته ما بگشایند اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند ...
94 views 1 like
از on 5 اسفند, 1396
غزل شماره ۴۱۵ ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو ...
398 views 3 likes
از on 8 اسفند, 1396
غزل شماره ۳۶۳ دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم ...
224 views 4 likes
از on 1 بهمن, 1396
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای خداوند کیوان و گردان سپهر ...
61 views 2 likes
از on 10 آبان, 1396
غزل شماره ۳۴ رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست ...
71 views 1 like
از on 28 آبان, 1396
غزل شماره ۲۹ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است ...
58 views 0 likes